مهمترین مضامین خطبه فدکیه چیست و چرا این سخنان اینقدر برای ما مهم است؟
تحلیل سیره حضرت زهرا(س) با توجه به شرایط روحی و آلامی که از مصائب رحلت پیامبر(ص) داشتند اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ گاهی شخصی در یک شرایط کاملاً طبیعی و روشن تصمیم میگیرد و متناسب با آن تدبیر و عمل میکند، ولی گاهی هم در یک شرایط بحرانی و سخت، تدابیری دارد تا مؤثرترین راهبرد را در مواجهه با یک پدیده داشته باشد و در اینجا ما نقش مهم حضرت زهرا(س) را در دفاع از حریم ولایت و اسلام به عنوان یادگار پیامبر گرامی اسلام دوچندان میبینیم.
یکی از کارهای مهم آن حضرت، ایراد خطبه فدکیه است؛ فدکی که هدیه پیامبر(ص) به دخترشان است و دستگاه خلافت در همان ابتدای کار تلاش کرد تا با غصب فدک و گرفتن آن از اهل بیت(ع) ایشان را در مضیقه اقتصادی قرار دهد، ولی آن حضرت در برابر این مسئله به شدت ایستادند و ماحصل این مواجهه، ایراد خطبه فدکیه است.
در این خطبه، ایشان به روشنگری و اتمام حجت و یادآوری تعالیم نبوی پرداختند تا امت اسلامی را بازآفرینی و بازپروری کنند، لذا در بیانی کوتاه و پرمعنا، مهمترین درسهای توحید و اسماء و صفات الهی را برای مخاطبان بیان کردند تا جامعه و مخاطبی که اکنون با حواشی و مسائل مختلف مواجه است نوعی بازیابی درونی نسبت به اصل و اساس اعتقادات خود پیدا کند و تنبه و هشدار برای افرادی باشد که از حقیقت دور شدهاند.
اساساً اگر توحید و حاکمیت فرامین الهی و دوری از هوا و هوس رخ دهد خیلی از مسائل و آسیبها و انحرافات از بین خواهد رفت، لذا نوع تعابیر و کلماتی که حضرت در این خطبه به کار میبرند متناسب با افرادی است که احیاناً به خاطر شرایط روانی آن زمان و به خاطر تبلیغات منفی دچار تحیر شدهاند و حضرت می خواهند برای آنان فرصت بازگشت و تنبه ایجاد کنند؛ چرا که توحید هدفی است که خداوند به خاطر آن انبیاء را مبعوث کرد. یعنی حاکمیت توحید و عبادت الهی در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی؛ حضرت با توحیدمداری و بیان صفات پروردگار فرمایش خود را شروع کردند و به همه انسانهای بیدار القاء نمودند که توحید محض که خالی از هر نوع شائبه است زمینه را برای اخلاص محض فراهم میکند.
بنابراین، درس توحید حضرت از چند جهت مورد توجه است که مهمترینش گوشزدکردن این مسئله است که آنچه باعث حوادث بعد از وفات پیامبر(ص) شد حاکمیت هوا و هوس به جای توحید بود. در واقع ترویج مسائل و اولویتهای دیگر به جای توحید آن حوادث را ایجاد کرد و حضرت بر این تاکید کردند که اگر توحید در جامعه حاکم شد تنازعات و سردرگمیها از بین میرود.
بخش دیگر این خطبه تاکید بر پیامبری و رسالت پدر بزرگوارشان است. لذا فرمود: «اشهد ان ابی محمد عبده و رسوله»؛ یعنی حضرت رسول براساس انتخاب خداوند به این مقام رسیده است و این بر اساس علم پیشینی خداوند است: «علم من الله تعالی به معال الامور و احاطة بحوادث الدهور و معرفة بمواقع الامور». تاکید بر نبوت رسولالله به انتخاب خدا برای آن است که مردم تصور نکنند اگر ایشان علی(ع) را برای ولایت بعد از خود انتخاب نمود بدون نظر خداوند است و البته نوعی اتمام حجت هم در این واقعه مهم نهفته است و در ادامه بیان بعدی خود به هدف رسالت پرداختند و اینکه چه نعمتی با حضور پیامبر(ص) نصیب جامعه شد؛ جامعهای که اسیر کینهتوزی و جهالتها و تعصبات و تنازعات بود با نبوت ایشان به طریق مستقیم و دین قویم رسید و از کوری و سردرگمی نجات یافت.
محور بعدی در فرمایشات آن حضرت، توجه به قرآن کریم است: «کتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع». در این فرمایش به اهمیت قرآن پرداختند و اینکه اگر احکامی در شریعت اسلام وضع شده است همگی مبتنی بر دلایل حکیمانه و فلسفه مخصوص به خود است؛ «و جعل الله الایمان تطهیر لکم من الشرک»؛ ایمان به مثابه پاککننده جان از آلودگیهای شرک است و اگر امت به اقامه نماز دستور داده شده است برای رفع کبر و پلیدی است که طهارت جان و جسم و روح را دور میکند و نماز این نخوت و کوری باطن را از بین میبرد و اینکه زکات باعث تطهیر درون انسان است. «و الزکاة تزکیة للنفس»؛ به این ترتیب ایشان مروری اجمالی نسبت به بسیاری از احکام اصلی دین اسلام دارند.
ممکن است این پرسش در ذهن ایجاد شود که هدف حضرت از ایراد این خطبه اعتراض به غصب فدک است ولی بخش قابل توجهی از آن به توحید و نبوت و معاد معطوف است تحلیل شما در این باره چیست؟
حضرت به بازآفرینی و بازتکرار باور مخاطبان و اصلاح آن تاکید دارند؛ زیرا اگر بینش انسان تغییر نکند رفتار او هم دچار تغییر نخواهد شد لذا هدف از پرداختن به اصول اعتقادات، توجه دادن به این نکته بوده است. در قسمت بعد هم، ایشان خودشان را معرفی کردند با اینکه شناخته شده بودند ولی تاکیدشان به خاطر این است که وجدانهایی که خود را به خاموشی زده و در غفلت و بیخبری و خواب است بیدار شود؛ لذا فرمودند: اعلموا الناس انی فاطمه و ابی محمد؛ من فاطمه هستم و پدرم محمد(ص) است.
این فرمایش خیلی نکته دارد و طبیعتا مخاطب اگر این ارتباط را درک کند به رعایت حفظ و حریم دختر پیامبر(ص) اهتمام بیشتری خواهد داشت گرچه آن جامعه خفته، بیدار نشد و ارتباط خود را با اهل بیت(ع) و حقی که خاندان اهل بیت(ع) بر گردن امت داشتند فراموش کردند و این امت با تطمیع و تهدید عقب نشستند.
حضرت زهرا(س) بعد از آن که تلاش کردند تا وجدانهای خفته و افراد تطمیعشده و مورد تهدید را زنهار بزنند و بیدار کنند وارد بخش بعدی میشوند؛ بخش بعدی خطبه تحلیل حضرت از مواجهه دستگاه خلافت نسبت به مطالبه فدک است؛ دستگاه خلافت برای توجیه غصب فدک، به این تعبیر تکیه کرد که «نحن معاشر الانبیاء لا نورث» یعنی انبیاء ارثی از خود باقی نمیگذارند ولی ایشان پاسخ دادند: یَابْن اَبِی قُحافَةَ! اَفِی کِتابِ اللهِ اَنْ تَرِثَ اَباکَ وَ لا اَرِثَ اَبِی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً. اَفَعَلی عَمْد تَرَکْتُمْ کِتابَ اللهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ اِذْ یَقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ». وَ قالَ فیمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لِی مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ».
ایشان با استفاده از قرآن کریم این استدلال خلیفه را زیر سؤال بردند و تاکید کردند چگونه است که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ آیا توجه داری که در قرآن کریم به مواردی اشاره شده است از جمله اینکه فرمود سلیمان از داود ارث برد و اینکه حضرت یحیی از آل یعقوب ارث برد. ایشان با این استدلال، امت اسلام را متوجه این نکته کردند که اگر مخالفتی صورت میگیرد مسئله شخصی نیست بلکه مطالبه حقی الهی است؛ به تعبیری آن حضرت، همه نقشههای آنها را باطل و عملکرد دستگاه خلافت را برملا کردند. حضرت با صراحت و با استناد به آیات قرآن خط بطلان بر آن کشیدند.
در حقیقت حضرت زهرا(س) ابتدا تلاش کردند مردم را متوجه مسئولیتهای دینی و اخلاقی کنند سپس در بخش پایانی سراغ اتمام حجت و بحث مستقیم در مورد فدک رفتند؟
بله درست است؛ زیرا بخش بعدی فرمایش ایشان آن است که امت اسلامی را مستقیما مورد خطاب قرار دادند و سرزنش کردند که: «یا مَعْشَرَ الْفِتْیَةِ (النَّقِیبَةِ) وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمِیزَةُ فِی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتِی؟ اَما کانَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه وآله) اَبِی یَقُولُ: «اَلْمَرُء یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ»؟ سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجلانَ ذا اِهالَة، وَ لَکُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ وَ قُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ»؛ ای جوانمردان! و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما نشانه چیست؟ این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده از خود نشان میدهید؟ آیا رسول خدا(ص) پدرم نمیفرمود: «احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟»
چه زود اوضاع را دگرگون ساختید و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با این که توانایی بر احقاق حق من دارید و نیروی کافی بر آنچه میگویم در اختیار شماست. آیا میگویید: محمد(ص) از دنیا رفت و با مردن او همه چیز تمام شد و خاندان او باید به دست فراموشی سپرده شوند و سنتش پایمال گردد؟ ای کسانی که بازوان ملت و حافظان اسلام هستید! ... این تعابیر، تعابیر سنگینی است که حضرت به کار بردند و به خصوص در مخاطب قراردادن صحابه که نقشآفرینی و عملکرد درستی نداشتند و حضرت فرمودند این غفلت و سهلانگاری شما برای دادخواهی از حق برای چیست؟
در بخش پایانی هم آنان را مورد عتاب قرار داده و با ایشان اتمام حجت کردند که صدای دعوت مرا شنیدید و من از شما کمک خواستم، ولی شما به این دعوت من بیتفاوت هستید و حق را اجابت نمیکنید و وای بر گروهی که بعد از پیامبر(ص) پیمان شکستند.
مطالعه این سخنان نشان میدهد که این خطبه، سند مظلومیت دختر نبی مکرم اسلام(ص) است و ما باید تلاش کنیم از لابلای کلمات و واژگان پرمعنای فرازهای مختلف این خطبه درس سازندگی و هدایت بگیریم؛ زیرا تاریخ میتواند در هر زمانی تکرار شود.
گفتوگو از علی فرجزاده
نظر شما